- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
کشیده در گره ابروی ابلاغ صریحش را ملائک در تکـاپـویـند آیات فصیحش را به یک چشمش هدایت میشود نجران نصرانی بنازم صورت تأکید در حشو ملیحش را اگر دم را به نفرینی بر آرد هیچ ترسایی نمیماند که بر لب آورد نام مسیحش را پـیـمبر آمده با اهل بیـتـش، پنج سوگندی که تضمین میکند در هر جدل قول صحیحش را کشیشان دل به شک ماندند تا آن روز در وعده کتاب توبه را خـوانند یا شعر مدیحش را کلیسا اشک میریزد برای مصطفی وقتی میان کوفه بـیند رأس فـرزند ذبـیحش را ذبیحی که هزاران مسجد و دیر و کلیسا هم به غبطه بوسه میبارند آغوش ضریحش را
: امتیاز
|
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
جـایی نـمـانـده است برای مـجـادلـه از عرش تا قنوت شما نیست فاصله آنروز در مقـابـلِ جـمع مـسـیحـیان با دست پنج نفـر عـوض شد معادله احمد نه، مرتضی نه، در اینجا کفایت است آمـیـن دستهای حـسـیـن در مقـابله با هرچه ذکر و هرچه دعایی که میکنند نجـرانـیـان و ریش سـپـیدانِ سلـسله معلوم شد که نَفْس رسول خدا علیست حـیـدر قـدم گـذاشت و خوابـید قـائله نـور خداست جلوه در انوار پنج تن این جـمـله هست معـنی آیـات نازله باید به روی صفحه تقـویمها نوشت روز ظهـورِ عـزت شیعه «مباهله»
: امتیاز
|
ازدواج پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و حضرت خدیجه سلاماللهعلیها
دور شدم از این و آن با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود عـاشق مصطفی شدم سرمه نمیبرم به چین، قند و شكر نمیخرم نقره و زر نخواستم، صاحب كیمیا شدم بار شـتر گـذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانۀ عـشق كـاشتم، در قـفـست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه است با تو پُر از قصیدهام، با تو غزل سرا شدم ای كه ملول میشوی از نفـس فرشتهها بـاور من نـمیشود، هـمـنـفس خـدا شدم سفرۀ دل برای من باز كن، آیهای بخوان حرف بزن كه مَحـرمِ زمزمۀ حـرا شدم قـطـرۀ من فـرات شد، ذرهام آفـتـاب شد پـیـش تو سـیـدالـبـشر! سـیـدةالـنـسا شدم پشت سرت من و علی قامت عشق بستهایم تو همه مـقـتدا شدی من هـمه اقـتدا شدم من به تو دست یاعلی دادهام از صمیم دل مرگ جدام كرده است از تو اگر جدا شدم
: امتیاز
|
ازدواج پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و حضرت خدیجه سلاماللهعلیها
در دورهای که شام جهالت سحر نداشت خـورشید آسـمان رسالـت قـمـر نداشت تا که عـروس آمـنـه باشد بـهـشت نـیز حـوریهای برای نـبی زیر سـر نداشت ارض حجـاز را همه گـشـتند و عاقبت این خاک از خدیجه زنی خوب تر نداشت وصل امین مکه عجب خوش تجارتیست جز سود این معامله اصلا ضرر نداشت سوگند میخـورم که اگر ثـروتش نبود دین ذوالفقار داشت ولیکن سپر نداشت خـرج نـبـی شده هـمـه داراییاش ولی شرمنده بود از اینکه چرا بیشتر نداشت او شیعـۀ عـلـی شده قبل از غـدیـر خم باری اگرچه پرده از این راز برنداشت آری خــدیـجـه آیـنـۀ ایـسـتـادگـی سـت یعنی غبار طعنه به رویش اثر نداشت او مـادر تـمـامـی اولاد فــاطـمـه سـت ابـتر کسی بود که بگـوید پـسر نداشت او آنچـنان ز رنگ تعـلق گـسـسته بود حتی برای خود کـفنی در نظر نداشت
: امتیاز
|
ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه سلام الله علیهما
مُـحـمّـد را نـكـو هـمـسر خدیجه عـزیـز قـلـب پـیـغـمـبـر خـدیـجه یقین باشد، پس از زهرا و زینب بـود از هـر زنـى بـرتـر، خدیجه پــنــاه امــتــى بــود و نـــبــى را به روز بى كـسى، یـاور، خدیجه گهى غمخـوار، او هنگـام سختى صـفـا بخـش دل شـوهـر، خدیجه گـهـى بـا خـنـدۀ نـوش آفــریـنـش سـرور قـلـب آن سرور، خـدیجه میان دلبـران، هـمتاى او كیست؟ دل «لـولاك» را دلـبـر، خـدیجـه زنى چون حوریان، مجذوب شوهر هـمـه آسایـش هـمـسـر، خـدیـجـه وجـود « رحـمـة لـلـعـالـمـیـن» را پـرستـار و نـوازشـگـر، خـدیجـه گرفـتـه با ادب، چون هـالـۀ نـور چـراغ وحـى را در بر، خـدیـجه به طوفان بلا، چون كوه، محـكم به كـشـتى امـان، لـنـگـر خـدیجه مبارز محرمى، همراز و نستـوه شـكـوه غـم، ز پا تا سر، خـدیجه توان بخش صفـوف مـؤمنان بود به تـنهایى چو یك لشكـر، خدیجه چو مى شد سنـگـبـاران خـانـۀ او به پیش مصطفى سنگـر، خدیجه بـه شـام تـار خـورشـیـد نــبــوّت بود مهـتـاب روشنـگـر، خـدیجـه وفا و عشق و عفّت، زینت اوست ندارد غـیر ازین زیـور، خـدیجه چه خوش «اللَّه اكبر» گفت و بگذشت ز جان و مال و سیم و زر، خدیجه همین وارستگى، شایـستۀ اوست چو زهرا را بود مـادر، خدیجه كـشـد بــار عــطــاى آســمــانــى چو بـاشـد مـادر كـوثـر، خدیجـه چه كوثر، آن كه یكتا همچو طاهاست صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه ز نامـش مـادران برخود بـبـالـند كه دارد یك چـنین دختر، خدیجه چه خوش باشد غلام خود بخواند حسان را در صف محشر، خدیجه
: امتیاز
|
ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه سلام الله علیها
بِین مـادرها مـقـام بـرتـری دارد خـدیجه زانکه چون زهرای اطهر، دختری دارد خدیجه جای دارد گر کند فخـریه بر زنهای دنیا چونکه مانند محمد شوهری دارد خدیجه از زنان انبـیاء در شوکت و جـاه جلالت روز محشر هم مقام بهتری دارد خدیجه اولین بانوی اسلام است او کز لطف یزدان زیب دامان حیا خوش گوهری دارد خدیجه داده درس حق پرستی را عجب برخلق عالم بر سر از عفت مبارک افسری دارد خدیجه غـم ندارد گر ندارد روز تنهایی انـیـسی در رحم خود مونس نیکوتری دارد خدیجه گر گذشت از مکنت دنیا ندارد غصه زیرا همچو پیغمبر به دنیا همسری دارد خدیجه غیر راه حق نپوید غیر حرف حق نگوید همچو ختم الانبیا چون رهبری دارد خدیجه چشم خسرو و روز محشر هست برلطف وعطایش چونکه جود بی حساب و وافری دارد خدیجه
: امتیاز
|
ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه سلام الله علیهما
خـدا پـیـداست در آیینۀ چشمان دلبـندش زنی که نیست جزاحمد کسی درحد پیوندش به آن بالانـشینی باید ام المومنـین گویی که جز زهرا نباشد در دوعالم مثل و مانندش چنان با بندگی هایش دل از ذات خدا برده که قبل از وحی می آید سلامش از خداوندش مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که گرفـته آبرو معصومیت از بند روبندش برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش ندیده بعد اویک روزخوش احمد دراین دنیا تمام سال می بارد بهار از دود اسفندش
: امتیاز
|